گنبدهای فیروزه ای

Email : Soofastaei@entc.org.ir

گنبدهای فیروزه ای

Email : Soofastaei@entc.org.ir

نمی خواهی ؟

 

نمی خواهی دستانت را به من بسپاری؟

نمی خواهی میزبان دلتنگی هایم باشی؟

نمی خواهی حلقه یاس های سپید را به گردنم بیاویزی؟

نمی خواهی شبنم های اشتیاق را به چشمانم هدیه دهی؟

نمی خواهی گونه هایم را به شفافیت شرم بیامیزی؟

نمی خواهی دوباره به معصومیت نگاهم سوگند بخوری؟

نمی خواهی زمزمه کنی:به عظمت اشکی که در دیده ات می درخشد

به عظمت سکوتی که در زندگی ات جاری است

و به عظمت تمام دلشکستگی های بی صدایت

همیشه کنارت خواهم ماند؟ نمی خواهی....

دلی تنها مهربان قلب من

  

مهربانم، ای خوب!

یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا

بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو

تک و تنها، به تو می اندیشد

و کمی،

دلش از دوری تو دلگیر است....

مهربانم، ای خوب!

یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ،

به رهت دوخته بر در مانده

و شب و روز دعایش اینست؛

زیر این سقف بلند، هر کجایی هستی، به سلامت باشی

و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد...

مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد؛

یک نفر هست که دنیایش را،

همه هستی و رؤیایش را، به شکوفایی احساس تو، پیوند زده

و دلش می خواهد، لحظه ها را با تو، به خدا بسپارد....

مهربانم، ای خوب!

یک نفر هست که با تو

تک و تنها، با تو

پر اندیشه و شعر است و شعور!

پر احساس و خیال است و سرور!

مهربانم، ای یار، یاد قلبت باشد؛

یک نفر هست که با تو، به خداوند جهان نزدیک است

و به یادت، هر صبح، گونه سبز اقاقی ها را

از ته قلب و دلش می بوسد

و دعا می کند این بار که تو

با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی

و پر از عاطفه و عشق و امید

به شب معجزه و آبی فردا برسی…

دلتنگی

 

حقیقت داره دلتنگی

دلیل اینکه آرومم ،امید لمس دست هاته

همین لبخند پنهانی ،کنار لحن گیراته

دلیل اینکه تنهایی ، همین دست های تنهامه

همین دنیای تاریکم ، همین تردید چشمامه

شبیه حس پژمردن ، دچار شک و بی رنگی

من و روحم ، تو تنهایی ، حقیقت داره دلتنگی

هنوزم می شه عاشق شد ، هنوزم حال من خوبه

ببین دنیا پر از رنگه ، هنوزم عشق ...

تو درگیری ، نمی دونی ، چه رویایی به من دادی

اگه فکر می کنی سردم ، برو رد شو ، تو آزادی

نمی دونی چقدر سخته ، تو پشت نبض دیواری

نمی دونم تو این روز ها ، چه احساسی به من داری

شبیه حس پژمردن ، دچار شک و بی رنگی

من و روحم ، تو تنهایی ، حقیقت داره دلتنگی

هنوزم می شه عاشق شد ، هنوزم حال من خوبه

ببین دنیا پر از رنگه ، هنوزم عشق ...

نه اینکه سرد و مغرورم ، نه اینکه دور از احساسم

بذار دست دلم رو شه ، بذار رویا رو بشناسم

تموم شهر خوابیدن ، من از فکر تو بیدارم

یه روز می فهمی از چشمام ، چه احساسی به تو دارم

شبیه حس پژمردن ، دچار شک و بی رنگی

من و روحم ، تو تنهایی ، حقیقت داره دلتنگی

هنوزم می شه عاشق شد ، هنوزم حال من خوبه

ببین دنیا پر از رنگه ، هنوزم عشق ...

شاپرک عشق

 کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد

کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد

کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد

کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد

کاش می شد با نسیم شامگاه برگ زرد یاس ها را رنگ کرد

کاش می شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد

کاش می شد در سکوت دشت شب ناله ی غمگین باران را شنید

بعد ، دست قطره هایش را گرفت تا بها ر آرزوها پر کشید

کاش می شد مثل یک حس لطیف لابه لای آسمان پرنور شد

کاش می شد چادر شب را کشید از نقاب شوم ظلمت دور شد

کاش می شد از میا ن ژاله ها جرعه ای از مهر با نی را چشید

در جواب خوبها جان هدیه داد سختی و نامهربانی را شنید