بیا محبوب من بیا تا بین تپه ها قدم بزنیم
که برف ها آب شده زندگی از خوابگاهش برخاسته
و بر ماهور و دره ها جاری است
بیا تا قدم بر جاپای بهار نهیم در مزرعه های دور دست
و قله ها را صعود کنیم تا
سبزه زاران و گیاهان را الهام دهیم
طلوع بهاری به جامه خویش زمستان را در هم پیچید
و درختان را فرا گرفت
و چونان عروسان شب قدر ضیافتی به پا کردند
شاخه های تاک در آغوش کشیدند هر آنچه مثل دل دارانشان بود
و جویباران بین صخره ها به رقص درآمدند
و سرود شادمانی از سر گرفتند
و گلها ناگهان چون حباب روی آب از قلب طبیعت برآمدند
بیا محبوب من بیا تا آخرین قطرات اشک زمستان را
از جامهای نرگس بنوشیم و آرامش دهیم جان هایمان را
با آواز و ترنم پرندگان
و سرگردان شویم از تماشای نسیم مست
بیا کنار صخره ها بنشینیم آنجا که بنفشه ها پنهانند
بیا شیرینی بوسه را تکرار کنیم